خاطرات خنده دار

خاطرات خنده دار

بِــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزيز از امروز به بعد هر سري وبلاگ به 20 پست بروز رساني خواهد شد.... اگر كساني هستن كه خاطرات خنده دار دارن در قسمت نظرات به صورت عمومي بفرستن من براشون پست ميكنم
به وبلاگ خنده خوش اومدین،،،مطلب رو جمع آوری کردم پس صددرصد برای خودم نیست،،، امیدوارم فقط اینجا بخندیدن
سلام دوستان اين بنراي كه در قسمت پايين نوشتاري قرار داره با كليك كردن بر روي اون ها ميتونيد بريد داخل سايتشون يا از لينكدوني ادرسشونو بگيرد.....حتما به كليك سوتي و كليك چت سر بزنيد
به وبلاگ امیر 70 خوش اومدین
دوستانی که دوست دارن تبادل لینک کنن... همین ادرس را به اسم خاطرات خنده دار لینک کنن و در نظرات ادرس وب بدن منم لبنک کنم
دوستان عزیز این وبلاگ به روز رسانی شده ... امیدوارم از مطالب خوشون بیاد...لطفا نظر و لایک فراموش نشه
چت روم کلیک چت

خاطره خنده دار خودم

يكشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ب.ظ

پیش بابام و داداشم نشستم ، بشون میگم : پدر من ،برادر من اینقدر زن ذلیل نباشید (-: مثلا خود من . مردم مرددددد . زنم ازم حساب میبره . حرف حرف منه . مثلا صبر کنید تا نشونتون بدم ،زنگ زدم الهام
من : الهام امشب قرار بریم خونه عموت ؟؟؟؟
الهام : اوره آماده شدی ؟
من : الهام میدونی احساس میکنم عموت زیاد از من خوشش نمیاد ، همه رو ماچ میکنه غیر از منو ^_^
الهام : چرا دروغ میگی اون که همیشه باهات روبوسی میکنه0_o
من : لب بهم نداد ^_^
من : الهام حس میکنم . از دستم ناراحته دیدی اون بار رفتیم خونشون هشت موز خوردم گفت: بچه کم موز بخور . هشتا موز که این حرفارو نداشت .
الهام : خوب 0_o
من : خو عزیز من چرا در مقابل فهمیدن مقاوت میکنی خو دوس ندارم بیام دی :^_^
الهام : امیر تو به من گفتی نفهم ؟؟؟
من : نه به خدا خواستم شوخی کنم
الهام : امیر  یعنی تو شوخی شوخی به من گفتی نفهمم ؟؟ حالا شوخیت شده به من بگی نفهم ؟؟؟ (با حالت گودزیلا مانند )امیر  میای بریم خونه عموم یا نه ؟؟ اگر دوس نداری بگو ؟؟دوس ندارم مجبورت کنم
من : عزیزم حالا که دوس نداری مجبورم کنی حقیقتش دوس ندارم بیام .
الهام : امیر  ؟؟
من : جان دلم ؟؟؟
الهام : پا میشیییییی میایییییییی یا بیاممممممم چکیت کنم ببرمت
من : o_0 هر چی فکر میکنم میبنم دوس دارم بیام
الهام : آفرین آفرین موش کوچولوم عاشقتم عجیقم
من : اهوم اهوم اهوم
الهام : امیر  داری گریه میکنی ؟؟
من :( با گریه) اشک شوقه ، چقدر دلم واسه عمو تنگ شده بود .
الهام : دوست دارم منتظرم خدافظ کوچولو
بابام و داداشم : o_0 0_o
بابام : پاشو گم شو بیرون موش کوچولوش تا نیومده خونه رو رو سرمون خراب نکرده

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۰۹
Amir70

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی